چگونه دوستی ام را نشان بدهم

این گفته "وودی آلن"  واقعا درست است که " هشتاد درصد موفقیت، نشان دادن آن است" و می توان گفت بخش مهمی از دوستی نیز نشان دادن دوستی است. دوستی شما با کسی ادامه نمی یابد ، مگر اینکه برای حفظ آن تلاش مداوم داشته باشید.


من در جریان گفتگو با یکی از دوستانم به این مسئله پی بردم. به او گفتم برای این که به دیدن دوستانی بروم که تازه بچه دار شده اند، تنبلی می کنم. من عاشق نوزاد بودم، اما اغلب با تاخیر به دیدن نوازادان دوستانم می رفتم، چون احساس می کردم باید این وقت را برای کار کردن صرف کنم.

او گفت: " باید این کار بکنی. این طور کارها واقعا مهم است."

پرسیدم:" این طور فکر می کنی؟" من همیشه سعی می کردم خودم را قانع کنم که این کار اهمیتی ندارد.

" بله، قطعا. نه که بخواهم خطاهای دیگران را به یاد بیاورم، اما کاملا یاد داردم وقتی بچه ام به دنیا آمد، چه کسانی به دیدنم آمدند.تو یادت نیست؟"

خب، بله. این کارها دوستی ساده را به دوستی های نزدیک تبدیل می کند و دوستی میان دوستان نزدیک را مستحکم تر می کند. فورا با دوستانی که نوزادانی نه چندان تازه به دنیا آمده داشتند، قرار گذاشتم که به دیدنشان بروم. در همان موقع، تصمیم گرفتم در اولین افتتاح فروشگاه یکی از دوستانم به دیدنش بروم. حدود یک ساعت پس از آن که فروشگاهش را باز کرد، من آنجا بودم و اولین کسی بودم که از او خرید کردم. در همه این موارد از این که زحمت این کارها را قبول کرده ام، خیلی خوشحال بودم. هم لذت بخش بود، هم مرا به دوستانم نزدیکتر می کرد و هم به نظر کار درستی می آمد.

این اهمیت داشت که علاوه بر دوستان نزدیکم، افرادی را هم که خیلی خوب نمی شناختم، ببینم، مثلا به جشن اداره همسرم یا گردهمایی اولیای مدرسه دخترم بروم. آشنایی، محبت به همراه دارد. پدیده " تاثیر قرار گرفتن در معرض افراد جدید" به آن معناست که تکرا دیدارها به شما قابلیتی مانند موسیقی می دهد که حتی با بخش های بی معنی هم بهتر روبرو می شوید. هر چه فردی را بیشتر ببینید، به نظرتان با هوش تر و جذاب تر می آید. من در مورد خودم متوجه این مطلب شده ام. حتی وقتی در برخورد اول از کسی خوشم نمی آید، هرچه بیشتر همدیگر را می بینیم، بیشتر به او علاقمند می شوم و در عین حال، هرچه من بیشتر دوستی ام را نشان می دهم، او همبیشتر به من علاقه پیدا می کند. البته این در همه موارد صادق نیست.افرادی وجود دارند که شما آنها را دوست ندارید و هرچه بیشتر آن ها را ببینید، بیشتر از آنها بدتان می آید. اما مواردی که شما از فردی نه خوشتان می آید و نه بدتان می آید، دیدار بیشتر می توان احساسات مثبت بیشتری در شما ایجاد کند.


دست و دل باز باشم یا هدیه بدهم

دست و دل باز بودن پیوند های دوستی را مستحکم تر می کند. برای آن که راحت تر بتوانم " دست و دل باز باشم" باید در مورد ماهیت دست و دل بازی فکر می کردم. هدیه دادن، یکی از راه های نشان دادن سخاوت بود، اما بردن یک جعبه شکلات به یک مهمانی شام، پاسخ من نبود. من از اینکه برای دوستانم پول خرج کنم، ناراحت نمی شدم، اما از خرید کردن متنفر بودم. نمی خواستم  برای خودم وظایف بیشتری ایجاد کنم. خب، باشد. من نمی خواستم خرید کنم یا کارهای اضافه انجام دهم اما در چارچوب شخصیتی خودم چه کار می توانستم بکنم که دست و دل باز باشم؟ من باید روح سخاوت را در خودم ایجاد می کردم. پس در مورد راهکارهای دیگر فکر کردم.به چند نتیجه رسیدم: " به مردم کمک کنم بلند پروازی کنند"." مردم را دور هم جمع کنم". به روش خودم به دیگران کمک کنم" و " در مورد مردم با سختگیری قضاوت نکنم".

این نوشته ها بخشی از کتاب جذاب و دوست داشتنی " پروژه شادی" نوشته Gretchen Craft Rubin بود که درباره روش های مختلف شاد زیستن و لذت بردن از زیبایی های ساده زندگی به چاپ رسیده است. از این به بعد، هر بار قسمتی از این کتاب پرفروش new york times را برای شما به اشتراک می گذاریم.